اثبات دعوای قرآنی «فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه»:
شما به هر سو رو کنید آنجا چهرهای از چهرههای گوناگون حضرت حق است «فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه»؛ اثبات این دعوای بحق قرآنی را میتوان با برهان زیر روشن نمود.
این برهان دو مقدمه دارد بدین شرح:
مقدمه اول: هر موضوع مفروضي از دو حال خارج نيست يا «واجب الوجود بالذات» است يا نقيض «واجب الوجود بالذات» است.
مقدمه دوم: نقيضِ «واجب الوجود بالذات»، ممتنع الوجود بالذات است.
نتیجه: پس هر موضوع مفروضي يا «واجب الوجود بالذات» است يا «ممتنع الوجود بالذات»؛ بنابراين تثليت مواد (که بر اساس آن حقائق امور، سه گونهاند، واجب و ممکن و ممتنع) باطل است؛ یعنی هيچ امر مفروضي، «ممكن الوجود بالذات» نخواهد بود.
درستی مقدمه اول بنا بر بداهت امتناع ارتفاع نقيضين از هر موضوع مفروض، روشن است؛ بنابراين هر موضوع مفروضي يا «واجب الوجود بالذات» بر آن صادق است يا نقيض «واجب الوجود بالذات».
مقدمه دوم که میگوید (نقيضِ «واجب الوجود بالذات»، ممتنع الوجود بالذات است)، اثباتش اين گونه است که اگر نقيض «واجب الوجود بالذات» كه همان عدم خداوند است، ممتنع الوقوع نباشد باید عدم خداوند، ممكن الوقوع باشد؛ ولی در این صورت وجود خود «واجب الوجود بالذات» حتمي و ضروري نخواهد بود؛ زيرا وقتي يك طرف نقيض درصدي امكان وقوع داشته باشد طرف ديگر حتميت و وجوب ندارد؛ حال آن كه «واجب الوجود بالذات» وجودش بهحسب ذاتش، ضروري و حتمي است؛ و در اين صورت خلف در وجوب ذاتي «واجب الوجود بالذات» لازم ميآيد؛ پس روشن شد که نقيض «واجب الوجود بالذات»، محال و ممتنع الوجود است.
بنابراین هر موضوع مفروضي از دو حال خارج نيست يا «واجب الوجود بالذات» است يا نقيض «واجب الوجود بالذات» است که طبق توضیح فوق، ممتنع الوجود بالذات است؛ پس هر موضوع مفروضي اگر «واجب الوجود بالذات» نباشد حتما «ممتنع الوجود بالذات» است؛ بنابراين هيچ امر مفروضي، «ممكن الوجود بالذات» نخواهد بود؛ و لذا تنها چیزی که موجود حقیقی است ذات خداوند است؛ و راهی برای موجود بودن ممکنات نیست؛ لذا فقط وجود خداوند است که در پهنه هستی، در چهره قالبهای گوناگون جلوهگری میکند؛ ازینرو در قرآن چنین آمده است که «فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه» یعنی شما به هر سو رو کنید آنجا چهرهای از خداوند است.
قم : حسین عشاقی آبان 1403